عصرِ پاییزی



بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام سلام:)

اومدم یه  قسمت از یه کتابیو بنویسم ویه آهنگ بذارموبرم !اصلاً هم نمیخوام پرحرفی کنم

همه چی هم آرومه ماچقد خوشحالیم مگه نه؟:/

بخونیم:

 

علاوه براین اسارتها،بردگی های تحمیلی دیگران راخواهی شناخت:

بردگی های ناشی از هزاران هزار ساکن لانه ی مورچه هارا،عادتهایشان وقوانینشان !تصورش را نمیتوانی بکنی که تقلید از عادت هایشان واحترام به قوانینشان ،تا چه حد خفقان آور است .اینکار را نکن آنکار را نکن،اینچنین وآنچنان بکن.

واین وضع ،اگر وقتی درمیان آدم هایی مهربان وآشنا بامفهوم آزادی زندگی میکنی قابل تحمل است ،هنگامی که زیر یوغ زورگویانی به سر میبری که حتی از لذت اندیشیدن به آن محرومت میکنند به یک جهنم بدل میشود.

ادامه مطلب

سلام سلام:)

چطورید؟

 

هفته پیش گفتم پدربزرگ نیک برگردن من پست سرگرمی میذارم شیرینی برگشتشون:)

که خدارو شکر برگشتن:)

البته هرکی بخواد بی دلیل بره همینه به اصرار نگه میدارم:))مگه من میذارم الکی الکی بذاریدبرید منو تهنا بذارید:))

ادامه مطلب

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

بیا پیمان یاری بند یارا /درخت دوستی را بر نشانیم

مزن زخمه دلی را ، بازبانت / حدیث عشق ، خواندن میتوانیم

جهان داور نبخشیده ثباتی / مکن تکیه ، مسافرها درانیم

کهنسالی و خردی بی تفاوت / مگو حالا که ما خیلی جوانیم

یدک ، چون نام آدم را کشیدیم / ز حیوانی جدا باید بمانیم

چو باران باش ، بخشنده به هرجای / که ما هم جوهری از لامکانیم

اگر سنگی به راهی بود بردار / براین خصلت چو بوده ، جاودانیم

به خلق ما ، خدا کرده مباهات / غباری از وجودش بی گمانیم

ببخشیداو ، ببخشاییم ما هم /که از بخشایش او با نشانیم 


 

سلامممم من اومدمممممم

ادامه مطلب

مرد فقیری بود

دست و بالش تنگ بود

دارو ندارش یه قالیچه بود که اونم یه گوشه اش سوخته بود.

این قالیچه رو گذاشت رو شونه اش و راهی بازار شد که بفروشه و بزنه به زخم زندگیش!

ولی هرجا میرفت بهش میگفتن این قالیچه اگه سالم بود ازت ۵۰۰میخریدیم.!

ولی حالا که یطرفش سوخته اس ۱۰۰تومن!

ادامه مطلب

 

 

 

 

تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم 

تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو

بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!

ادامه مطلب

 

هزار ثانیه ی غمگین،هزاران لحظه ی بغض دار،هزاران آدم وهزاران پایان ناخوش» باید،بیان وبگذرن،بایدتموم این هزارها دست به دست هم بدن تا فقط یه لحظه شکل بگیره.یه لحظه »ی تکرارنشدنی.لحظه ای که برای چند ثانیه چشمها رو باز میکنه.ذهن روبه متمرکز ترین حالت درمیاره،پردازش اطلاعات جدید ووصل شدنشون به تموم اطلاعات قدیمی که دراثر تجربیات زندگی به دست اوردیم،به بی نظیرترین حدِ خودش میرسه.وبعد ناگهان دریک لحظه میفهمیم»،خوب میفهمیم که چرا اون هزارتا اتفاق افتاده وبعد هیچ شکی نخواهیم داشت که تموم زندگی"درست" بوده" و"درست" هم ادامه خواهد داشت،حتی بعداز مرگ .

 

پونه مقیمی-روانشناس بالینی

ادامه مطلب

 

 

 

هیچکس درمن جنونم را به تو باور نکرد

هیچکس حالِ منِ دیوانه را بهتر نکرد

 

من همانم که اگر مستم تویی درساغرم

من از آنی که تو درمن ساختی ویرانترم

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

It technology pure-aqua لامپ ال ای دی | لامپ LED نازل پرده آب و نازل کرتین استخری مترونوم باما مدرسه ایران فروشگاه اینترنتی هارلی قیمت بلیط سینماهای مختلف برای فیلم های مختلف سایت و اینستاگرام معماران معروف ایرانی