مرد فقیری بود
دست و بالش تنگ بود
دارو ندارش یه قالیچه بود که اونم یه گوشه اش سوخته بود.
این قالیچه رو گذاشت رو شونه اش و راهی بازار شد که بفروشه و بزنه به زخم زندگیش!
ولی هرجا میرفت بهش میگفتن این قالیچه اگه سالم بود ازت ۵۰۰میخریدیم.!
ولی حالا که یطرفش سوخته اس ۱۰۰تومن!
ادامه مطلب
درباره این سایت