بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
بیا پیمان یاری بند یارا /درخت دوستی را بر نشانیم
مزن زخمه دلی را ، بازبانت / حدیث عشق ، خواندن میتوانیم
جهان داور نبخشیده ثباتی / مکن تکیه ، مسافرها درانیم
کهنسالی و خردی بی تفاوت / مگو حالا که ما خیلی جوانیم
یدک ، چون نام آدم را کشیدیم / ز حیوانی جدا باید بمانیم
چو باران باش ، بخشنده به هرجای / که ما هم جوهری از لامکانیم
اگر سنگی به راهی بود بردار / براین خصلت چو بوده ، جاودانیم
به خلق ما ، خدا کرده مباهات / غباری از وجودش بی گمانیم
ببخشیداو ، ببخشاییم ما هم /که از بخشایش او با نشانیم
سلامممم من اومدمممممم
ادامه مطلب
درباره این سایت